کتاب عباس بابایی به روایت همسر، شامل خاطرات زندگی شهید عباس بابایی از زبان همسر شهید از کودکی تا شهادت ایشان در روز عید قربان در سال 1366 است.
این اثر، جلد نخست از مجموعه کتابهای «آسمان» است که بر اساس مصاحبه با همسران شهدای نیروی هوایی نوشته شده و شامل خاطراتی زیبا و بعضاً شنیده نشده یا کمتر شنیده شده از زندگی مشترک این بانوان با همسران شهیدشان است که مخاطبان را بیش از پیش با اخلاق و رفتار این الگوهای ماندگار، به خصوص از حیث سلوک خانوادگی آشنا میسازد.
در بخشی از کتاب میخوانیم: از خانه که میخواستیم بیرون بیاییم، رفت و یکی از پیراهنهایم را برایم آورد. پیراهن خنک و آستین بلندی بود. گفت: «این را آنجا بپوش.» همه شوخی میکردند که این حرفهای شما مگر تمامی ندارد. دو ساعت حرف زده بودیم. اتوبوسها در مسجد منتظرمان بودند. همسفرهایمان همه دوست و همکارهای عباس و خانمهایشان بودند. توی حیاط مسجد مرا کناری کشید. میدانست خیلی هلو دوست دارم. رفته بود هلو گرفته بود. انگار دوره نامزدیمان باشد، رفتیم یک گوشه و هلو خوردیم. بچهها هم که میآمدند، میگفت بروید پیش مامانی و باباجون. میخواهم با مادرتان تنها باشم. اتوبوس منتظر آمدنم بود. همه سوار شده بودند. بالأخره باید جدا میشدیم. آقایی کنار اتوبوس مداحی میکرد و صلوات میفرستاد. یکباره گفت: «سلامتی شهید بابایی صلوات.» پاهایم دیگر جلوتر نرفتند. برگشتم به عباس گفتم: «این چه میگوید؟» گفت: «این هم از کارهای خداست.»...
تخفیف تا ۸۰ درصد با استفاده از کد
ketab