«خواب باران» داستان عشق، ناامیدی و تقدیر است و سرنوشت دختری را رقم میزند که اوضاع نابسامان و انحرافی پدر، تمام زندگی او را دچار اختلال کرده و «هما» را پس از یک بریدگی عاطفی تا اعتیاد و مرز خودکشی پیش میبرد.
«وجیهه سامانی» نویسندۀ کتاب، عوامل مختلف فرهنگی، مذهبی، ناآگاهی و... را در زندگی «هما» مایۀ شکست و مشکلات میداند. اما در کنار همۀ این عناصر منفی حیات، همیشه ردپای فرشتههای زندگی نیز دیده میشود.
«حسام» نابیناییست که قرار است «هما»ی شکست خورده و به مرگ رسیده را کشف کند و در نهایت منجی او شود.
آیا برای دختری که افسردگی و فشارهای عصبی او را به مرز نیستی کشانده است راه نجاتی پیدا میشود؟
«عزیز خانم» سنگ صبور همۀ آدمهای درد کشیده، در این داستان ردپای روشنی دارد. او پناه دختری میشود که بیحال پشت در خانهاش افتاده است و از دستش خون جاریست. از حالا تا آخر داستان باید بشنود، غصه بخورد و دعا کند.
عزیز خانم به رنج عادت دارد، از همان زمانی که «حامد» را از دست داد و غم «حسام» نابینا را در سینه نگه داشت.
در این کتاب به خوبی درک میکنیم که همۀ اتفاقات زندگی در سیطرۀ حکمت خداست و اگر جانی هم گرفته میشود میتواند آغاز نجات جان دیگران باشد.
تخفیف تا ۸۰ درصد با استفاده از کد
ketab